http://tornadooo.blogfa.com
http://tornadooo.blogfa.com http://tornadooo.blogfa.com
http://tornadooo.blogfa.com
http://tornadooo.blogfa.com http://tornadooo.blogfa.com
بوسه ام را می گذارم پشت در / قهرکردی , قهرکردم , سر به سر
تو بیا , در را تماما باز کن / هر چه میخواهی برایم ناز کن
من غرورم را شکستم , داشتی ؟ / آمدم , حالا تو با من آشتی ؟
.
.
.
چی میشد تو هم منو دوستم میداشتی نا زنین / جای گریه رو لبام خنده می کاشتی نازنین
حالا که قهری باهام ولی بدون دوستت دارم / طاقت قهر ندارم پس آشتی آشتی نازنین . . .
.
.
.
به خاطر یافتن مقصر ، زندگی ات را تلخ و سیاه نکن.
بگذار آن چه در پایان یک عشق به جای میماند
خاطرات خوش باشد با من آشتی کن تا دنیا با من آشتی کند . . .
.
.
.
قهر مکن ای فرشته روی دلارا / ناز مکن ای بنفشه موی فریبا
طعنه و دشنام تلخ اینهمه شیرین / چهره پر از خشم و قهر اینهمه زیبا
ناز تورا میکشم به دیده منت / سر به رهت مینهم به عجز و تمنا . . .
.
.
.
همیشه رفتن بهترین نیست
گاهی میان رفتن وماندن هیچ فرقی نیست
چه قهر باشیم چه آشتی
اصل درست این است که عزیزان ما در خانه ی دل ما جای دارند . . .
.
.
.
بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی
دلم پر از گلایه ها تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن . . .
.
.
.
بیا با پاک ترین سلام عشق آشتی کنیم / بیا با بنفشه های لب جوب آشتی کنیم
بیا ازحسرت و غم دیگه باهم حرف نزنیم / بیا برخنده ی این صبح بهار خنده کنیم . . .
.
.
.
از تو به یک حرف ناروا نکشم دست / وز سر راه تو دلربا نکشم پا
عاشق زیباییم اسیر محبت / هر دو به چشمان دلفریب تو پیدا . . .
.
.
.
یه روزی گله کردم من از عالم مستی / تو هم به دل گرفتی دل ما رو شکستی
من از مستی نوشتم ولی قلب تو رنجید / تو قهر کردی قهرت مصیبت شدو بارید
پشیمون و خستم اگه عهدی شکستم / آخه مست تو هستم اگه مجرم و مستم . . .
.
.
.
مهم نیست کی مقصر است
باور کن مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است
در پایان زندگی خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم
تا خوب بهم نگاه کنیم و همه ناگفته های مهر آمیز یک عمر را در چند ثانیه بگوییم
پس نازنین بیا آشتی کنیم با مهر
.
.
.
دوستی را دوست، معنی می دهد / قهر هم با دوست، معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود، قهر نیست / قهری او هم نشان دوستی است . . .
.
.
.
جنس من از آهن و از سنگ نیست / من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست
حال دل از من نمیپرسی چرا / حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست . . .
.
.
.
منو ببخش تنهام نزار ، برای آخرین بار / تنهام نزار ، بی من نرو ، نگو خدانگهدار . . .
.
.
.
اینقدر نگو : اگه ببخشم کوچک می شوم
اگه با گذشت کردن کسی کوچک می شد ، خدا اینقدر بزرگ نبود . . .
.
.
.
برام بمون ، بهونه باش برای دل سپرد/ نزار که آرزوم بشه یه روزی بی تو مردن . . .
.
.
.
منو ببخش که درخشیدی و من چشمامو بستم / منو بخشیدی و من چشمامو بستم
تو به پای من نشستی و جدا از تو نشستم / که نیاوردی به روم هر جا دلت رو می شکستم
منو ببخش ، منو ببخش . . .
.
.
.
منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم / می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم
منو ببخش اگه خیلی بهت بدی کردم . . .
.
.
.
گر تو را از ابلهی کردم رها ، برمن ببخش / بر سر پیمان نه بر مهر و وفا ، بر من ببخش
راه ورسم عاشقی را نا بلد چون کودکان / اشتباه و ناروا کردم خطا ، بر من ببخش . . .
.
.
.
من رو ببخش نه به خاطر اینکه من لایق بخشش هستم
بلکه تو لایق ارامش هستی من ارامش تو رو حتی به ارامش خودم نیز ترجیح میدم . . .
.
.
.
منو ببخش که نادیده گرفتم التماس اون نگاه نگرون رو
منو ببخش که گرفتم به جای دست عاشق تو دست عشق دیگرون رو . . .
.
.
.
اگه راهم این روزا از تو یکم دوره ببخش / توی زندگی آدم یه وقتا مجبوره ببخش . . .
.
.
.
اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم / هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو می افتم
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره / هنوزم می گم خدایا کاشکی برگرده دوباره . . .
.
در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است
هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم . . .
.
.
.
ما شقایق های باران خورده ایم / سیلی نا حق فراوان خورده ایم
ساقه احساسمان خشکیده است / زخم ها از باد و طوفان خورده ایم
.
.
.
سرافرازم نمی سازی به دشنامی و پیغامی
اگر صلح است پیغامی وگر جنگ است دشنامی . . .
.
.
.
هرکـس به طریقی دل ما میشکند / بیگانه جدا ، دوست جدا میشکند
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست / من در عجبم دوست چرا میشکند . . .
.
.
.
هر چند که از آینه بی رنگ تر است / از خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است
بشکن دل بی نوای ما را ای رفاقت ! / این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است . . .
.
.
.
بهر امتحان ای دوست گر طلب کنی جان را
آنچنان برافشانم کز طلب خجل مانی . . .
.
.
.
من از پاکدلانم که زکس کینه ندارم
یک شهر پُر ا ز دشمن و یک دوست ندارم . . .
.
.
.
دشمن اگر کُشت به دوست می توان گفت
با کی بتوان گفت این که دوست مرا کُشت . . .
.
.
.
طاق شد طاقتم ای دوست، ملامت بگذار
که به اندک سخنی می شکند قلب رقیق . . .
.
.
.
عشق آمد و شد چونم اندر رگ و پوست / تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت / نامی است ز من بر من و باقی همه اوست . . .
.
.
.
فریاد مردمان همه از دست دشمن ست
فریاد ما از دل نامهربان دوست . . .
.
.
.
آخر چه شد که این همه نامهربان شدی
چیزی که خوش نداشتم ای دوست! آن شدی . . .
.
.
.
هبچکس جانا نمی سوزد چراغش تا به صبح
پُر مخند ای دوست بر شب تار کسی . . .
.
.
.
آرزو بد نیست طغیانش بد است
هست دریا خوب و طوفانش بد است . . .
.
.
.
زحمت چه می کشی پی درمان من ای دوست
ما به نمی شویم و تو بدنام می شوی . . .
.
.
.
آنان که جان فدای نگاری نکرده اند
همکارشان مباش که کاری نکرده اند . . .
.
.
.
با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج
آخر قدمی راست بنه ای همه جا کج . . .
.
.
.
بس که نادیدنی از دوست و ز دنیا دیدم
روشنم گشت که آسایش نابینا چیست . . .
.
.
.
سرنوشتم اگر اینست که می بینم
حکم تغییر قضا را به که باید گفت؟
آی خط خوردگی صفحه پیشانی من!
این همه خط خطا را به که باید گفت . . . ؟
.
.
.
ای دوست به کام دشمنانم کردی
بودم چو بهار چون خزانم کردی . . .
.
.
.
گر بر سر نفس خود امیری مَردی / ور بر دگری نکته نگیری مَردی
مَردی نبُود فتاده را پای زدن / گر دست فتاده ای بگیری مَردی . . .
.
.
.
پدرم گفت و چه خوش گفت که در مکتب عشق
هر کسی لایق آن نیست که بردار شود . . .
.
.
.
از تو وفا نخیزد، دانی که نیک دانم
از من جفا نیاید دانم که نیک دانی . . .
.
.
.
از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است
ورنه هرکس وقت سیری پیش سگ نان افکند . . .
.
.
.
خارد از پشت مرا انگشت من / خم شود از بار منت پشت من
همتی کو تا نخارم پشت خویش / وارهم از منّت انگشت خویش . . .
.
.
.
نی خداحافظ به من گفتی و نی کردی وداع
از برم بیگانه وار، ای آشنا رفتی، برو . . .
.
.
.
چه خلاف سر زد از ما که، در سَرای بستی
بر دشمنان نشستی، دل دوستان شکستی
.
.
.
اگر گویم نهال قامتت دلجوست می رنجی / وگر گویم سر زلف تو عنبر بوست می رنجی
شکایت چون کنم از جور چشم فتنه انگیزت / که گویم تو را بالای چشم ابروست می رنجی . . .
.
.
.
از زندگانی ام گِله دارد جوانی ام
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
دارم هوای صحبت یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانی ام . . .
.
.
.
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم . . .
.
.
.
یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای
یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای
.
.
.
سلام، خداحافظ
چیز تازه اگر یافتید بر این دو اضافه کنید
بلکه باز شود این در باز شده بر دیوار . . .
.
.
.
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمی دانم
شوم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد . . .
.
.
.
کسی لاف وفا داری زند با بی وفای خود
که او را بهر خود خواهد، نه او را از برای خود . . .
.
.
.
ز نامردان علاج درد خود جستن، بدان ماند
که خار از پا برون آرد کسی، با نیش عقربها . . .
امروز با شکوهترین روز هست روزی که آفریدگار تو را به جهان هدیه داد
و من میترسم به تو تبریکی بگویم که شایسته تو نباشد
به زمین خوش آمدی فرشته ی مهر و زیبایی
.
.
.
دوباره روز تولدت رسید / روزی که غصه سراغم نمیاد
روزی که دستای تنهایی من / بیشتر از همیشه دستاتو میخواد
تولدت مبارک
.
.
.
در باغ جهان، دلم گلی می جوید / امروز گل سپیده ات می روید
امروز دلم دل ای دل ای میخواند / چون میلاد تو را خـدا مبارک گویـد
تولدت مبارک
.
.
.
میلاد تو طلوع نور
در قلبی مه گرفته بود نفسی گرم در فضای سرد و غریب
گلی شکفته در بهار
تولد یک شعر دلنشین شعری در واژه های نگاهت و در قافیه های کلامت
تولدت مبارک
.
.
.
تو وجودت واسه من یه معجزه ست / مثل تو هیچ کجا پیدا نمیشه
روز میلاد قشنگت میمونه / توی تقویم دلم تا همیشه . . .
تولدت مبارک
.
.
.
روزی که تو اومدی روی زمین / یه فرشته کم شد از آسمونا
مثل گل شکفتی بین آدما / گل سر سبد بودی بین اونا
تولدت مبارک عزیزم
.
.
.
تولد تو تولد من است ، من تمام طول سال بیدار مانده ام
که مبادا روز تولد تو تمام شود ، و من در خواب بمانم
و نتوانم به تو بگویم ، تولدمان مبارک !
.
.
.
روز میلاد توست و من همچنان در آرزوی لحظه ای هستم
که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم
تو را در آغوشم بفشارم و با عشق بگویم
تولدت مبارک
.
.
.
وجود زیبایت وارد به دنیا میشود / هدیه سالروزش این آوا میشود
عاشقی چون من بی پروا میشود / در شعر تولد غرق رویا میشود
اینگونه سالی دگر ازعمر تو آغاز میشود
تولدت مبارک
.
.
.
میگویند آغاز نو شدن آغاز تازه شدن بهار است
اما برای من روز میلاد تو سر آغاز فصلی دگر از زندگیست
تولدت مبارک
.
.
.
باز کن پنجره ها را که نسیم ، روز میلاد اقاقی ها را جشن میگیرد
و بهار ، روی هر شاخه کنار هر برگ شمع روشن کرده است . . .
لمس بودنت مبارک
.
.
.
با من باشی دوست دارم / تنها باشی دوست دارم
امروز روز میلادته / هرجا باشی دوست دارم . . .
تولدت مبارک
.
.
.
روز میلاد تو ، روز صدور شناسنامه عشق است . . .
عشق من تولدت مبارک
.
.
.
اگر باران بودم انقدر می باریدم تا غبار غم را از دلت پاک کنم
اگر اشک بودم مثل باران بهاری به پایت می گریستم
اگر گل بودم شاخه ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم
اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت مینواختم
ولی افسوس که نه بارانم نه اشک نه گل و نه عشق اما هر چه هستم دوستت دارم
تولدت مبارک
.
.
.
خدای اطلسی ها با تو باشد / پناه بی کسی ها با تو باشد
تمام لحظه های خوب یک عمر / به جز دلواپسی ها با تو باشد . . .
تولدت مبارک
.
.
.
روز میلاد تو باران آمد روز میلاد تو بود که هوا بوی شبنم وشقایق می داد . . .
میلاد پاکت مبارک
.
.
.
امشب چه ناز دانه گلی در چمن رسید / گویی بساط عیش مداوم به من رسید
نور ستاره ای در شب تولدت / انگار که فرشته ای از ازل رسید . . .
فرشته ی من تولدت مبارک
.
.
.
میدانم امروز بارها و بارها تولدت را تبریک گفته اند
شاید واژه های تبریک آنها را زیباتر بوده اند
اما با عشقی را که من به همراه تبریکم روانه قلب مهربانت میکنم
قابل قیاس نیست روز میلاد تو روز شکفتن غنچه های مهربانیست ، با تمام وجود دوستت دارم
تولدت مبارک
.
.
.
تولد تو تولد یک زیبایی ، تولد یک بهار تولد آرامش
تولد یک فرشته ، تولد زلالی دریا ، تولد عشق
تمام واژه ها برای توصیف خوبیهای تو حقیرند
و هنوز جمله ای که بشود تورا با آن وصف کرد متولد نشده
تولدت مبارک عزیزم
.
.
.
نازکم روز میلادت مبارک صد سال جاوید باشی
پیوند من و تو نزدیک است
قاصدکم تا آن روز سپید باشی
.
.
.
ای ظرافت تپش قلب چکاوک ، تو را بر رفیع ترین قله ی احساسمان قرار داده
و با تمام وجود فریاد بر می آوریم که روشن ترین فرداها تقدیم تو باد . . .
تولدت مبارک
.
.
.
گل غنچه کرد و غنچه شکفت
و خداوند در بهترین روز تاریخ زیباترین هدیه اش را به ما داد
میلادت مبارک
.
.
.
باشی نباشی پیشه من تو بهترین همنفسـی / هرجای دنیا که میری به ارزوهات بـرسی
روز تولد توئه میـلاده هرچی خاطره / روزی که غیره ممکنه هیچ جوری از یادم بره . . .
.
.
.
کدامین هدیه را به قلب مهربانت تقدیم کنیم که خود گنجینه ی زیبایی های عالمی؟
ای شیرینی لطیف ترین سرود طبیعت، چگونه خدا را برای چنین بخشش رنگینی شکر گوییم؟
تولدت مبارک
.
.
.
گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد
و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض
تا بیاید از راه ، از خم پیچک نیلوفرها
روی موهای سرت بنشیند
یا که از قطره آب کف دستت بخورد
گاه یک سنجاقک
همه معنی یک زندگی است .
تولدت مبارک … سنجاقک زیبای من
.
.
.
ای تنها دلیل رد کردن هر دلیل و ای تنها بهانه ی آوردن هر بهانه
دیوانه ی مهربانی تؤام….
ای بهترین چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوبتر شد که دنیای من شدی
پس برای من بمان و بدان که تو تنها بهانه برای بودنی
تولدت مبارک
دانلود کلیپ موبایل از اتفاق عجیب برای مجری که شانسی توپ رو از فاصله ی زیاد توی تور بسکتبال می اندازه و خودش باورش نمیشه. این کلیپ موبایل با فرمت ۳gp آماده دانلود شده است .
دانلود | پسورد www.tornadooo.blogfa.com
دانلود کلیپ موبایل دیدنی از حرف زدن یک سگ که میگ I love you این کلیپ موبایل بامزه از حیوانات با فرمت ۳gp آماده دانلود شده است .
چیستان جالب آقای بیل گیتس
دو اتاق در مجاورت هم قرار دارند. هر کدام یک در دارند ولی هیچکدام پنجره ندارند. درهایشان که بسته باشد درون اتاقها کاملا تاریک است. در یک اتاق سه چراغ برق به توانهای ۱۰۰، ۱۱۰ و ۱۲۰ وات و در اتاق دیگر سه کلید برق مثل هم وجود دارد.( لطفا به شکل زیر نگاه کنید) ما نمیدانیم کدام کلید کدام چراغ را روشن میکند( مثلا نمیدانیم آیا کلید وسطی مربوط است به چراغ وسطی یا به چراغهای دیگر اما بطور قطع میدانیم که هر کدام از کلید ها یکی از چراغها را روشن میکند. همچنین ترتیب چراغها را هم نمیدانیم ). شما معلوم کنید که هر کلید مربوط به کدام چراغ است.. برای اینکار و در شروع، شما باید در اتاق کلیدها باشید و کار را از آنجا شروع کنید. شما میتوانید هر چند مرتبه که بخواهید کلیدها را روشن و خاموش کنید. اما شما تنها هستید و نمیتوانید از کسی کمک بگیرید و هیچگونه وسیله ای هم خواه برقی خواه غیر برقی بهمراه ندارید و مهمتر از همه اینکه شما حق ندارید بیش از یکبار وارد اتاق چراغها شوید و وقتیکه وارد شدید و بیرون آمدید، دیگر نمیتوانید مجددا وارد آن اتاق بشوید.
این چیستان را بیل گیتس در سال ۲۰۰۲ طراحی کرد تا از بین ۱۰۰ مهندس یکی را برای شرکتش انتخاب کند.حال بفرمایید که هر کلید کدام چراغ را روشن می کند؟
پاسخ چیستان در لینک زیر…
یکی از کلید ها را روشن کنید و یکی دو دقیقه بعد آنرا خاموش نمایید. حالا کلید دیگری را روشن کنید و به اتاق چراغها بروید. چراغی که روشن است مربوط است به کلید دوم. دو چراغ دیگر را لمس کنید، آنکه گرم است مربوط است به کلید اول و البته آنکه سرد است مربوط است به کلید سوم است.
اگر شما نتوانستید این معما را حل کنید یقینا به این دلیل بوده است که به فیزیک معما که همانا حرارت تولید شده در چراغها است توجه نداشتید و فکر خود را متمرکز بر تناظر چراغها و کلیدها نمودید، راه حلی که هرگز شما را به جواب نخواهد رساند.
توان چراغها هم هیچ ربطی به حل معما ندارد و فقط برای گمراه کردن شما در معما گنجانده شده است
جاهای خالی را با اعداد مناسب پر کنید:
۱۰ , ۲۰ , … , ۱۵ , ۱۰۰۰ , … , ۱۶
عجله نکنید! کمی فکر کنید، سوال زیاد مشکلی نیست
ولی اگر قادر به حل این سوال باشید نشان فعالیت خوب سمت راست مغز شماست.
برای دیدن جواب صحیح به ادامه مطلب مراجعه کنید
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
…
پاسخ تست:
۱۰,۲۰,۳,۱۵,۱۰۰۰,۶۰,۱۶
ده، بیس، سه، پونزه، هزار و شصت و شونزه
هر کی می گه شونزه نیس، هفده، هجده، نوزده، بیس!
یاد قدیما به خیر که این شعر را می خوندیم و بازی می کردیم!!
در آخر یکی از عجایب ریاضی رو براتون میذارم
دو عدد ۱۳۸۳۷ و ۷۳ را در هم ضرب کنید و نتیجه را در سن خودتان ضرب کنید.
یعنی اگر سن شما ۲۳ است:
۱۳۸۳۷ و ۷۳ و ۲۲ را در هم ضرب کنید.
نتیجه جالب است. می توانید از ماشین حساب ویندوز استفاده کنید.
توجه داشته باشید که باید بدون مکث جواب بدید !
۱ )یک فروند هواپیما در مرز آمریکا و کانادا سقوط میکند. بازماندگان از سقوط را در کجا دفن میکنند؟
کانادا – آمریکا – هیچکدام
۲) یک خروس در بام خانهای که شیب دوطرفه دارد، تخم میگذارد. این تخم از کدام طرف میافتد؟
شمال – جنوب – هیچکدام
۳ )خانمیعاشق رنگ قرمز است و تمام وسایل او به رنگ قرمز است. او در آپارتمانی یک طبقه که قرمزرنگ است، زندگی میکند. صندلی و میز او قرمزرنگ است.تمام دیوارها و سقف آپارتمان قرمزرنگ هستند. کفپوش آپارتمان و فرشها نیز قرمزرنگ هستند.تلویزیون هم قرمز رنگ است. سریع پاسخ دهید که پلههای آپارتمان چه رنگی هستند؟
قرمز – آبی – هیچکدام
۴ )پدر و پسری را که در حادثه رانندگی مجروح شده بودند، به بیمارستان میبرند.پدر در راه بیمارستان فوت میکند ولی پسر را به اتاق عمل میبرند. پس از مدتی دکتر میگوید من نمیتوانم این شخص را عمل کنم، به علت اینکه او پسر من است.آیا به نظر شما این داستان میتواند صحت داشته باشد؟
آری – خیر – هیچکدام
۵ ) اگر چهار تخممرغ، آرد، وانیل، شکر، نمک و بیکینگ پودر را با همدیگر مخلوط کنید، آیا کیک خواهید داشت؟
آری – خیر – هیچکدام
۶) آیا میتوانید از منزلتان بالاتر پرش کنید؟
آری – خیر – هیچکدام
۷ ) یک کیلوگرم آهن چند گرم سنگینتر از یک کیلو گرم پنبه است؟
۱گرم – ۱۰۰گرم – هیچکدام
۸ ) مردی به طرف یک پلیس که در حال جریمه کردن اتومبیل بود، میرود و التماس میکند که پلیس جریمه نکند ولی آقای پلیس قبول نمیکند. به پلیس نه یک بار بلکه هشت بار بد دهنی میکند.جواب دهید که این مرد چند بار جریمه خواهد شد؟
۸ بار – ۹بار – هیچکدام
۹ ) اگر تمام رنگها را با هم مخلوط کنید، آیا رنگین کمان خواهیم داشت؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۰ ) گرگی به بالای کوه میرود تا غرش شبانهاش را آغاز کند.چه مدت طول میکشد تا به بالای کوه برسد؟
دوشب – پنجشب – هیچکدام
۱۱) اگر بهطور اتفاقی وارد کودکستان دوران کودکیتان شوید، آیا قادر به خواندن نوشتن و انجام جدول ضرب خواهید بود؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۲) آیا امکان دارد یک نفر سریعتر از رودخانه میسیسیپی شنا کند؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۳) آقای بیل اسمیت و خانم ژانت اسمیت از هم طلاق میگیرند. پس از مدتی خانم ژانت اسم اولیه خود را پس میگیرد.با این حال، پس از پنج سال با اینکه هنوز از آقای بیل اسمیت طلاق گرفته است، دوباره خانم ژانت اسمیت میشود. آیا این قضیه امکانپذیر است؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۴) آقای جیم کوک مشکوک به قتل است ولی وقتی که پلیس از او سوال میکند که در موقع قتل کجا بوده است، آقای جیم میگوید در خانه مشغول تماشای سریال مورد علاقهام بودهام. حتی جزئیات سریال را برای پلیس شرح میدهد.آیا این موضوع ثابت میکندکه آقای جیم بیگناه است؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۵) یک شترمرغ تصمیم میگیرد که به وطنش بازگردد.چه موقع برای پرواز او به جنوب مناسب است؟
بهار – پاییز – هیچکدام
۱۶ ) جمله بعدی صحت دارد.جمله قبلی غلط است.آیا این قضیه منطقی است؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۷) آیا امکان دارد که یک اختراع قدیمیقادر باشد که پشت دیوار را به ما نشان دهد؟
آری – خیر – هیچکدام
۱۸ ) اگر بخواهید یک نامه به دوستتان بنویسید، ترجیح میدهید با شکم پر یا با شکم خالی بنویسید؟
پر – خالی – هیچکدام
● پاسخنامه
۱) هیچ کدام. بازماندگان که زنده هستند نیازی به دفن کردن ندارند.
۲) هیچ کدام.خروس که تخم نمیگذارد!
۳)هیچ کدام.آپارتمان یک طبقه که راه پله ندارد!
۴) آری. اگر این سوال را نتوانستید جواب دهید، وای بر شما.دکتر یک خانم جراح است یعنی این شخص مادر پسر است!
۵) خیر، شما پیش از اینکه کیک داشته باشید باید آن را بپزید !
۶) آری،.بپرید و ببینید که خانه شما چقدر میپرد!
۷) هیچ کدام. یک کیلوگرم آهن با یک کیلوگرم پنبه به طور دقیق برابر هستند.
۸) هیچ کدام. خودرو به آن مرد تعلق ندارد.
۹) خیر.رنگ خاکستری خواهید داشت.
۱۰) هیچکدام. گرگ پیشتر بالای کوه است.
۱۱) آری، شما فقط از کودکستان دیدن میکنید و با همین شرایطی که الان دارید فقط وارد کودکستان شدهاید.
۱۲) آری، چون که رودخانهها که قادر به شنا کردن نیستند!
۱۳) آری ژانت با یک آقای دیگر که فامیلاش اسمیت بوده، ازدواج کرده است.
۱۴) خیر.چون که ممکن است این سریال تکراری باشد و او پیشتر این سریال را دیده باشد.
۱۵) هیچ کدام.شتر مرغ که قادر به پرواز نیست.
۱۶) هیچ کدام. چون که جملات متضاد هم هستند.
۱۷) آری.پنجره یک اختراع قدیمیاست که به وسیله آن میتوان پشت دیوار را مشاهده کرد!
۱۸) هیچ کدام.بهتر است که یک نامه عاشقانه را با قلم و کاغذ بنویسید و با شکم نمیتوان نامه نوشت!
● تفسیر آزمون
▪ اگر تعداد جوابهای صحیح شما بین صفر تا ۵ بود، معنایش این است که شما به طرز وحشتناکی به جزئیات بیتوجهید. حواستان کجاست؟
▪ اگر تعداد جوابهای درست بین ۶ تا ۱۰ بود، نسبتاً بد نیست، اگرچه این نشان میدهد که چندان به جزییات توجه نمیکنید. شاید دارید به مسایلی توجه میکنید که بقیه به آنها توجه نمیکنند. خدا کند اینطور باشد!
▪ اگر تعداد جوابهای درست شما بین ۱۱ تا ۱۵ بود، بسیار خوب است.شما خوب به جزییات توجه میکنید. خدا خیرتان بدهد!
▪ اگر تعداد جوابهای صحیح شما بین ۱۶ تا ۱۸ بود، یعنی شما یک پا شرلوک هولمز هستید. احسنت!
تعداد صفحات : 8